ترانه های دل

قلم رو از دستم انداختم......وقتی حرفی واسه گفتن نداشتم

من به آرامش آغوشت محتاجم

بگو تو کجا هستی دلبر نازم

بی تاب توام و شبها بیقرارم

به شوق دیدنت روزارو میشمارم

 

من بیقرارم

آشفته حالم

روبه زوالم

ازخود رهایم

درحال جنگم

با دل تنگم

تا ته قصه

به تو پابندم

 

 

+نوشته شده در یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت8:16توسط مسعود | |