ترانه های دل

قلم رو از دستم انداختم......وقتی حرفی واسه گفتن نداشتم

از دلم خرابه ای بیش نمونده

بن بست زندگی من همین جاست

نه مال من میشه نه فراموشم

برای من همین جا ته دنیاست

 

منو رها کرد به حال خودم

مثل تکه چوبی روی موج دریا

ازخودش نپرسیدعاقبتم چی میشه

منو فروخت به زرق و برق دنیا

 

برو با همون دیگران دنیا رو بگرد

از یادت میره دلت با من چه کرد

 تو برام مثل یک رهگذر بودی

رفتی به سلامت،اما دیگه برنگرد

 

+نوشته شده در یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:,ساعت8:51توسط مسعود | |

تو هواي بي تو

          نفس كشيدن سخته

مثل درختي بي برگ

           زندگيم شبيه مرگه

 دارم مثل برف زمستون

        توي دستات آب ميشم

اگه صدامو ميشنوي برگرد

        نزارازغصه ات بميرم

 

بي تو تموم عمر من

       از غم و غصه نوشتنه

دارم ازدست ميرم

     نگو كه اين سرنوشتمه

 

+نوشته شده در یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:,ساعت14:10توسط مسعود | |