ترانه های دل

قلم رو از دستم انداختم......وقتی حرفی واسه گفتن نداشتم

 

من بعد تو،نمردم و زنده ام

فقط زندگی کردن یادم رفته

اگه میموندی یا چشمات میدیدی

عبور از این لحظه ها چقدر سخته

 

بعد از تو خنده بر لبانم ننشست

چون نشنوی قلبم بیصدا شکست

بعد از تو تمام روزها برام تکراریست

به حکم تقدیر،زنده بودنم اجباریست

 

+نوشته شده در چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:,ساعت15:5توسط مسعود | |

سکوت کن، بگذار لبان بسته ات حرفهای نگفته ات را فریاد بزنند

سکوت کن،بگذار از نگاه سردت بفهمند در دلت چه می گذرد

شاید به روی خودشان بیاورند، چه به حال و روزت آوردند!!!

 

+نوشته شده در دو شنبه 6 خرداد 1392برچسب:,ساعت18:21توسط مسعود | |