ترانه های دل

قلم رو از دستم انداختم......وقتی حرفی واسه گفتن نداشتم

میون خش خش برگ های پاییز

به یاد روزهای خاطره انگیز

روی نیمکت بی تو تنها نشستم

هنوزم به عشق تو زنده هستم

مات ومبهوت یه گوشه می شینم

دلیلی برای رفتن تو نمی بینم

روی نیمکت برگ هارو میشمارم

انگار کاری جز انتظار من ندارم

 

کجای راه من رو گم کردی

من حرف وحدیث مردم کردی

این زندگی بی تو لطفی نداره

نباشی غم تنهاییم پایانی نداره

هرروز من مثل امروزم پاییزه

بی اراده اشکام روی عکست میریزه

روی نیمکت چشام به جاده خیرست

اگه برگردی میگی این چقدردیونست

 

 

 

+نوشته شده در شنبه 17 فروردين 1392برچسب:,ساعت18:41توسط مسعود | |